خلاصه داستان

داستان مسخ، حول محور زندگی گرگور سامسا می‌چرخد. گرگور، یک فروشنده سیار است که روزی از خواب بیدار می‌شود و خود را به شکل یک حشره بزرگ و نفرت‌انگیز می‌یابد. این دگرگونی ناگهانی، زندگی او و خانواده‌اش را به کلی دگرگون می‌کند. گرگور که دیگر قادر به کار کردن نیست، به باری بر دوش خانواده تبدیل می‌شود و به تدریج از سوی اعضای خانواده طرد می‌شود. در نهایت، گرگور در انزوا و تنهایی می‌میرد.

داستان از جایی شروع می‌شود که کاترین مورلند، دختری جوان و ساده‌دل از روستا، به همراه خواهر بزرگ‌ترش به نورثنگر ابی دعوت می‌شود. کاترین که تحت تأثیر رمان‌های گوتیکی که خوانده است، انتظار دارد در این عمارت قدیمی و مرموز با رازها و اتفاقات عجیبی روبرو شود. او به دنبال سرنخ‌هایی می‌گردد که نشان دهد در این خانه جنایاتی رخ داده است و ساکنان آن رازهای تاریکی را پنهان می‌کنند.

اما به مرور زمان، کاترین متوجه می‌شود که واقعیت بسیار متفاوت از خیالات اوست. او یاد می‌گیرد که به جای دنبال کردن رویاهای رمانتیک، به احساسات واقعی خود و روابط انسانی توجه کند.

خلاصه‌ای از داستان

در این کتاب، لوئیزا کلارک تصمیم می‌گیرد تا از زندگی روزمره خود در انگلستان فاصله بگیرد و به نیویورک سفر کند. او در این شهر جدید با چالش‌ها و فرصت‌های تازه‌ای روبرو می‌شود. لوئیزا با کار در خانه‌ی یک خانواده‌ی ثروتمند، وارد دنیایی کاملاً متفاوت می‌شود و با فرهنگ و سبک زندگی جدیدی آشنا می‌شود.

در طول این سفر، لوئیزا با افراد مختلفی آشنا می‌شود که هر کدام تأثیر خاصی بر زندگی او می‌گذارند. او با یادآوری خاطرات گذشته و عشق ناکامی که در کتاب‌های قبلی تجربه کرده بود، تلاش می‌کند تا مسیر جدیدی را برای زندگی خود انتخاب کند.

خلاصه‌ای از داستان

داستان در روستایی کوچک در انگلستان رخ می‌دهد. ایوت، دختر منزوی و حساس یک کشیش، از زندگی تکراری و محدود خود خسته شده است. او در جستجوی معنایی فراتر از زندگی روزمره است و به دنبال رهایی از قید و بندهای اجتماعی است.

در همین حین، با جیم، یک کولی جوان و آزاد، آشنا می‌شود. جیم نماد طبیعت، آزادی و شهوت است. رابطه بین ایوت و جیم، تقابل بین تمدن و طبیعت، روحانیت و شهوت، و محدودیت و آزادی را به تصویر می‌کشد.